
مارسل پروست
1871- 1922 ¡ فرانسوي
مردي كه تمام شهرتش را به يك رمان مديون است؛ شاهكار هفت جلدي «در جستوجوي زمان از دسترفته»؛ اثري كه با تأملي عميق دربارهي خاطره، هنر، عشق و فقدان نوشته شده و تصويري طنزآميز از فاضلنمايي و رياكاري به دست داده است.
مارسل پروست در دهم ژوئیهی ۱۸۷۱ در حومهی پاریس به دنیا آمد؛ جایی که خانوادهاش از خشم قیام کمون که بهار گذشته پاریس را تکان داده بود، پناه گرفته بودند. پدرش استاد برجستهی پزشکی بود و مادرش از خانوادهای فرهنگی و یهودی. نوشتههای پروست کیفیتی تحلیلی و تشخیصی را نشان میدهند که برگرفته از شغل پدری او به نظر میرسد، اما چیزی که بر تربیت او تأثیر بسیار گذاشت، انسانگرایی عمیق مادرش و احترام بیچون و چرای او به ارزش هنر و ادبیات بود.
پروست در نُه سالگی بر اثر حملهی آسم تا آستانهی مرگ رفت و گفته میشود عوارض این حمله باعث شد او تا آخر عمرش نیمه معلول باشد. به استثنای یک سال خدمت سربازی، او هرگز خانهاش در پاریس را جز برای تعطیلات ترک نکرد. در حالی که برادر کوچکترش راه پدر را دنبال کرد و به جراح برجستهای تبدیل شد، مارسل زندگی بیهودهی یک مرد اهل ادبیات و تفکر را انتخاب کرد. محیط سرشار از احساسات پاریس - کافهها و فاحشهخانهها، هنر امپرسیونیستی و بالههای روسی - حساسیت زیباییشناختی پروست را شکل داد. هوش و ذوق او جایگاهی در میان نخبگان فرهیخته برایش فراهم آورد، اما او به جز تعدادی مقاله و ترجمه، تا چهل و دو سالگی چیزی منتشر نکرد و به دلیل حمایت مالی والدینش هرگز برای پول کار نکرد.
نوشتههای اولیه
بطالت و بیهودگی ظاهری زندگی پروست، یک نوهم بود. اکنون میدانیم که او حداقل از دههی ۱۸۹۰ به صورت جدی مینوشت. اگرچه بعضی آثار او تا سی سال پس از مرگش منتشر نشدند، اما زمان نیمهکارهی «ژان سانتوی» و اثر انتقادی ناتمام «ضدسنت- بوو» نشان میدهد که پروست برای نوشتن شاهکار خود حداقل سیزده سال در تلاش بود تا عناصر کلیدی قصه را کنار هم قرار دهد و نوشتن را از حدود سال ۱۹۰۹ شروع کند. در این زمان پدر و مادرش هر دو درگذشته بودند و وضعیت جسمی خودش رو به وخامت بود. او که به عنوان یک عزلتنشین در آپارتمانش در پاریس زندگی میکرد، آخرین دههی عمرش را وقف به پایان رساندن کتاب عظیمی کرد که تمام زندگی او را توجیه کرد و نام او را سر زبانها انداخت.
کاری برای یک عمر
هنگامی که پروست جلد اول رمان در جستوجوی زمان از دست رفته، «طرف خانهی سوان» را در ۱۹۱۳ به ناشران عرضه کرد، آنها اصلاً تحت تأثیر قرار نگرفتند. این کتاب تنها به این دلیل منتشر شد که نویسنده موافقت کرد خودش تمام هزینههایش را بپردازد. شروع جنگ جهانی اول ادامهی کار نشر را متوقف کرد، اگرچه پروست کار روی این زمان را ادامه داد. جلد دوم، «در سایهی دوشیزگان شکوفا»، در ۱۹۱۹ منتشر و برندهی جایزهی ادبی معتبر گنكور شد. مارسل پروست که حالا دیگر مشهور شده بود با تب و تاب برای آماده کردن جلدهای باقیمانده تلاش کرد، اما در هجدهم نوامبر ۱۹۲۲ بیماری سرانجام او را شکست داد. آخرین مجلدات پس از مرگ او در وضعیتی ناقص و بدون تجدیدنظر نهایی منتشر شدند.
«در جستوجوی زمان از دست رفته» به عنوان یک زندگینامهی خلاقانه توصیف شده است؛ یک بازآفرینی تخیلی از زندگی خود نویسنده. راویِ اول شخص رمان، خود نویسنده نیست، اما شباهت زیادی به او دارد. تقریباً هر حادثه، مکان و شخصیت در کتاب، حداقل تا حدودی، بر اساس یک داستان واقعی است. فرانسوا، خدمتکار خانواده و یکی از پیچیدهترین شخصیتهای زمان به طرز قابل توجهی با سلست آلباره که در سالهای پایانی به نویسنده خدمت میکرد، مرتبط است. کومبره، روستایی است که بسیاری از تجربیات کودکی راوی در آن رخ میدهد، درست مثل روستای ایليرز در شمال فرانسه و کودکی نویسنده. بالبک، جایی که راوی تعطیلات خود را در کنار دریا ميگذارند، تفرجگاه کبور در ساحل نرماندی است و همینطور الی آخر.
نویسنده یا راوی
راوی رمان از دو جنبهی عمده با پروست تفاوت دارد؛ راوی یهودی نیست، این جنبه از زندگی پروست فقط و در چهرهی جذاب و فرهیختهی شارل سوان، قهرمان تنها بخش روایت سوم شخص رمان، سوانِ عاشق، بازتاب دارد. راوی همجنسگرا هم نیست؛ پروست در ارتباط با زنان مشکل داشت و به راننده و بعدها منشیاش، آلفرد آگوستینلی علاقهمند بود که سال ۱۹۰۷ در کبور با او آشنا شد. رابطهی پیچیدهی آنها در ۱۹۱۴ با یک تراژدی پایان یافت؛ زمانی که آگوستینلی که در حال یادگیری اصول خلبانی بود، در دریای مدیترانه جان خود را از دست داد. راننده در زمان پروست در نقش زنی به نام آلبرتین ظاهر میشود. اگرچه رابطهی جنسی عنصر غالب جلد چهارم رمان، «سدوم و عموره» است، اما جنسیت موضوعی است که در سراسر کتاب به آن پرداخته میشود؛ از کشف رابطهی دو زن در دوران کودکی راوی که حین فضولیهای او در کومبره اتفاق میافتد تا صحنهی فاحشهخانهی همجنسگرایان پاریس در جلد آخر، «زمان بازیافته» بارون دو شارل، مفعولِ مغرور، یکی از بهترین مخلوقات ذهن پروست است.
حافظه و تجربه
این رمان، داستانی به معنای متعارف ندارد. در عوض، توضیح مفصلی از مضامین و شخصیتهای تکراری توسط سبک نثر غنی راوی است. «در جستوجوی زمان از دست رفته» با یک رویداد مهم آغاز میشود؛ اضطراب کودک از محروم شدن از آغوش مادرش هنگام خواب. برای پروست عادی است که به چنین رویداد کوچکی اهمیت زیادی ببخشد و در عین حال آن را با جذابیت و رقت بیان کند.
نیروی تخیل پروست اغلب از تداعی تجربیات اولیه و کاوش او در خاطراتش دربارهی آداب و رسوم جامعهی پاریس میآید. از نظر اجتماعی رمان او بسیار مشاهده گر و البته خندهآور است، مثل چیزهایی که در شرح «طایفهی کوچک» وِردورنها تعریف میکند؛ خانوادهای پرمدعا و غیر عادی از طبقهی متوسط یا خاندان اشرافی گرمانت که شوخطبع و ظریف هستند، اما به دلیل اصرار بر چند ارزش، قدرت تصمیمگیری اخلاقی ندارند. در کنار صحنههایی از زندگی اجتماعی، قسمتهای بعدی زمان بر عشق حسادتآمیز راوی به آلبرتین تمرکز دارد. از نظر پروست، عشق جنسی بیهوده است، زیرا عواطف عاشق معطوف به شخصی است که وجود ندارد؛ توهمی است که زاییدهی امیال اوست. هیچ رابطهی واقعیای بین عاشق و معشوق وجود ندارد. تنها لذت واقعی، برطرف شدن آن اضطرابی است که از غیاب معشوق شکل میگیرد. این دیدگاه تیره و تار از عشق در تحلیلی طولانی بیان شده است که بسیاری از خوانندگان آن را یکی از بخشهای زاید و تأسفآور زمان میدانند.
در جستوجوی مقصود
جلد آخر به موضوع «حافظهی غیرارادی» به عنوان راهی برای غلبه بر تأثیرات مخرب زمان میپردازد، اما برای پروست واضح است که پیروزی نهایی در طول زمان، بیشتر از کار هنری خلاق ناشی میشود تا خاطره. برخی از بهترین قسمتهای رمان تجربیات خواندن، گوش دادن به موسیقی یا نگاه کردن به نقاشیها را تداعی میکنند و دلایلی برای متعالی بودن ارزش این تجربیات ارائه میدهند. دست آخر، «در جستوجوی زمان از دست رفته» دربارهی این است که چگونه نویسنده - راوی میآید تا در جستوجوی زمان از دست رفته بنویسد و بدینوسیله به هدف معنوی خود، یعنی رهایی از بیهودگی زندگی دست یابد.
دیدگاه خود را بنویسید